شکی نیست!
حتماً میدونید (حتماً!) که فریدریش ویلهلم نیچه٬ بزرگترین نابغهی دورانها (از دیدگاه من) در 24 سالگی رسالهی دکتراش رو هم که نوشته بود هیچ٬ استاد دانشگاه بازل آلمان هم بود.
حتماً میدونید که کارل فریدریش گاوس٬ بزرگترین ریاضیدان دورانها (حتی از دیدگاه خیلیهای دیگه به غیر از من هم!) در 20 سالگی دکترایش را که گرفته بود هیچ٬ یک پایاننامهی خفن و جنجالی دربارهی قضیهی اساسی جبر هم ارائه کرده بود که به نوبهی خودش کلی هم دنیا رو تکون داد بعدها!
حتماً میدونید که ریچارد فاینمن٬ برندهی جایزهی نوبل فیزیک و یکی از برجستهترین فیزیکدانهای تاریخ٬ اولین اکتشافاتِ خودش رو در 14 سالگی انجام داد: فاینمن در اون سنوسالِ کم٬ با انجام آزمایشهای مختلف٬ خودش فرمولهای پایهی فیزیک رو کشف میکرد و بعد٬ این فرمولها رو با کتابهایِ مرجع چک کرده و ایرادهای اونها رو رفعورجوع میکرد.
حتماً میدونید… خیلی چیزهای دیگه رو که من نمیدونم! (کوچیکتونیم!)
و حتماً این رو هم میدونید که من٬ (من ِ بدبختِ فلکزدهی نگونبختِ بختبرگشته!) الآن٬ در 18 سالگی٬ به جای اینکه مثل کیرکهگور و نیچه پایههای فلسفهام رو شکل بدم یا مثل گاوس به دنبال انقلابی در دنیای ریاضیات باشم یا مثل فاینمن سعی در کشفِ قوانین فیزیک داشته باشم٬ مجبورم که فکر کنکور باشم!
فکر کنکور باشم که اگه با وجود آپارتایدهای علمی٬ سهمیهبندیهایِ بومی٬ آزمونِ غیراستاندارد و غیرعلمی و هزار چیز دیگه٬ تونستم تو آزموناش موفق باشم٬ شاید بتونم (شاید!) در 23 سالگی لیسانسام رو بگیرم و در 24 ٬ 25 سالگی یواش یواش آماده بشم برای گرفتن بورسیه (با هر زحمت و جونکندنی هم که شده) و رفتن ِ به خارج.
و بعد از اون٬ تازه برای اولین بار٬ بعد از گذشت 25 سال٬ بتونم علمآموزی رو آغاز کنم…
کاری ندارم که اگر بزرگانی که در بالا ازشون نام بردم یا سایر اندیشمندان که در بالا ازشون نام نبردم٬ همچون نیوتون٬ آینشتین٬ بور٬ فوکو٬ هایدگر و الیآخر٬ در شرایطی همانند شرایطِ من زندگی میکردند آیا واقعاً انسانهای بزرگی میشدند یا نه؟
کاری ندارم که اگر من در شرایطی مانند بزرگانی که در بالا نام برد یا سایر اندیشمندانِ بزرگی که در ادامه به اونها اشاره کردم٬ زندگی میکردم؛ واقعاً میتونستم مثل اونها٬ انسانهای برجستهای بشم یا نه؟
پاسخ سوالهایِ بالا را من نمیتونم بدم و کاری هم به پاسخشون ندارم. تنها چیزی که میدونم و تنها چیزی که بهش کار دارم اینه که یقین دارم در این شرایط فعلی٬ حداقل من٬ قادر به رسیدن به هیچجا نخواهم بود! حتی به تخمهایِ حضرات انورالسادات موردالذکر.
تمام!
—
پینوشت. با تشکر از آرش٬ سروش٬ ناباور و سایر دوستانِ عزیز و گرانقدر٬ همونطور که متوجه شدید از این به بعد تا اطلاع ثانوی (یعنی بعد از کنکور 88!) وبلاگ تعطیله! (اگر اتفاقی از دستام در رفت و آپدیت شد٬ خبرتون میکنم!) اما سعی میکنم همچنان (حتی اگر فرصتی برای کامنت گذاشتن پیش نیومد.) خوانندهی مطالبتون باشم. تا یادم نرفته بگم: خیلی مخلصایم آقا! بدجور!
4 دیدگاه
Comments feed for this article
اکتبر 4, 2008 در 9:22 ب.ظ.
سروش
امیدوارم موفق باشی. درس بخون جوون درس بخون
شیرینی دانشگاتم میخوریم , خیلی زیاد
اکتبر 6, 2008 در 2:58 ق.ظ.
آرش
1) آخه زنبورک تو رو چه به این غلطا! تو اصن ریختت به بورسیه شدن می خوره آخه؟ باز دهن منو باز کردی تو؟!
2) غلط کردی! میای توی نت هفته ای یه مرتبه کارت می زنی. خوب گوشاتو باز کن که بدونی چی گفتم، هفته ای یه کامنتو باید بنویسی رو شاخته ردخورم نداره. پررو بازی ام در نیار خیالات باطلم ورت نداره چون در ایران اسلامی از این خبرا نیس. نمونه اش خودم که با همۀ استعدادهای کشف نشده ام هنوز هیچ پخی نشدم!
3) موفق باشی رفیق؛ امیدوارم یه رشتۀ خوب بیاری توی یه شهر خوب؛ زیادم وسواس به خرج نده مطمئن باش یه روز متوجه میشی که هیچ فرقی نمی کنه کجا درس بخونی، امروزه با استفاده از اینترنت به راحتی میشه مقالاتی رو مطالعه کرد که حتی استادهای استادهای استادهای آدم هم به خوابشون ندیده باشن. کافیه کمی صبر و حوصله داشته باشی. به عنوان ختم کلام، خوب تلاشتو بکن ولی اگه علی آباد کتول هم انتخاب شدی درنگ نکن. گرفتی چی گفتم یا یه جور دیگه حالیت کنم زنبورک؟
—
نوید:
1) مو رو دسته کم گرفتی یره! مو خودم کاپتان تیم ملی اسکیتُم. چی فک کیدی!؟
2) استعداد کشف نشده! موهاهاهاهاها! خندیدیم! دمت گرم! یادت باشه برای آیطنز بفرستی٬ تو بخش جکهای روز٬ منتشر کنن باقی ملت هم یه کم بخندن! یوهوهاهوها!
3) ما همون علیآباد کتول (ت رو مشدد باید بخونی!) هم قبول بشیم٬ پایهایم! به شرط اینکه قبول بشیم همون رو!
اکتبر 16, 2008 در 7:59 ب.ظ.
آرش
بَه خودتو لو دادی که زنبورک! کی بیایم تشویقت کنیم؟
2. موهاهاهاها و کوفت!
3. میشی گوش شیطون کر. می شناسمت چه جونوری هستی…
اکتبر 27, 2008 در 9:13 ب.ظ.
ناباور
درود! خوبی عزیز؟ ممنون از لطفت.
که اینطور! پس رفتنی شدی! این شتری که در خونه همه میخوابه؛ منظورم کنکوره! امیدوارم موفق بشی و به آرزوهات برسی. زیاد خودشو ناراحت نکن. 😉 هنوز خیلی وقت داری. در مورد مشکل امکانات هم راست میگی ولی به قول خودت چه میتوان کرد. میگذره…
دوستدار